Thursday, July 19, 2012

هر هوس غذایی یک پیامی از بدن دارد!













هوس های غذایی. پیام های فضایی
هوس ها چه می گویند؟ حرف های شیطانی یا پیام های غریزی یا انعکاس تحریکات محیطی یا چیزهای دیگر.
به نظرم هوس ها، حامل پیام هایی هستند که گوش دادن و تجزیه و تحلیل پیام آنها یا درک مستقیم معنای پیامشان می تواند راه حلی خلاق، برخوردار با آنها باشد. ما می توانیم هوس ها را سرکوب کنیم یا بی چون و چرا به آنها عمل کنیم، یا شرایطی را به وجود بیاوریم که هرگز فرصت بروز پیدا نکنند. اما به نظر هر سه راه حل، اشتباهند و ما را از فرصت هایی برای آموختن و رشد کردن باز می دارند. چند دهه پیش در آمریکا تحقیق جالبی توسط گروهی از روانشناسان و جامعه شناسان انجام شد که قسمت هایی از نتایج آن تحقیق در چند نشریه داخلی از جمله مجله "تهران مصور" که من سی سال بعد (از انتشار آن مجله) توانستم آن را بخوانم، چاپ شد.
در آن تحقیق از تعداد زیادی از زنان و دختران آمریکایی سؤال شد که در مردها چه چیزی برای شما از همه مهم تر است و شما را به خود جذب می کند. انتظار اولیه این است که پرشش شوندگان گفته باشند، زیبایی مردها، وضعیت مالی شان، تحصیلات یا اخلاق آنها و مواردی از این قبیل. اما در ناباوری و بهت زدگی روانشناسان، جواب ها به این صورت بود: گوش مردها، دست مردها و چشمان آنها. تعداد کمی از پاسخ دهندگان به چیزهای دیگری مثل زیبایی، رنگ چشم و مو، قد و هیکل و موارد مشابه اشاره کرده بودند.
البته گوش و چشم و یا دست بزرگ یا کوچک یا هر مشخصه معین دیگری مورد نظر جواب دهندگان نبود بلکه این نقاط به طور ناخودآگاه و نیمه آگاه، به صورت نامعلوم و تقریبا نامفهومی مورد توجه اکثر زنان بود. این تحقیق دانشمندان را به بررسی های عمیق تر و دقیق تری وادار کرد.
نتایج پژوهش های روانشناسان، روانکاوان و جامعه شناسان نشان داد که توجه ناخودآگاه اکثریت زنان آمریکایی (در آن زمان و شاید در این زمان هم) به این مؤلفه ها، اشاره ای است به مفهوم نمادین آنها، به عبارتی اکثر زنان دنبال کسی بودند که بتواند به حرف های آنها "واقعاً و به درستی گوش بدهد". کسی که آنها را بفهمد، بشنود و درک کند. در واقع شکل ظاهری گوش هیچ اهمیت خاصی برای جواب دهندگان نداشت. درباره دست و چشم هم در واقع همین مفهوم نمادین، ناخودآگاه مورد توجه قرار داشت. اکثر زن ها علاقه مند به مردان قدرتمند بودند. نه قدرت به معنای زور بازو یا توانایی ظاهری. بلکه قدرت از سنخی که برای آنها ملموس و قابل درک است. و دست نمادی از این قدرت و توانایی بود.
آنها به دنبال مردی بودند که بتواند آرزوهایشان را عملی سازد و با "دست توانای خود" خواسته ها و رویاهایشان را به تحقق برساند بنابراین توجهشان بدون آنکه مفهومش را بدانند به دست ها جلب می شد.
دلم می خواهد با هم این مبحث را بیشتر باز کنیم. در زمینه انواع تمایلات هوس گونه و ناگهانی، تمایل افراطی و درازمدت به بعضی از موها، رنگ ها، اسم ها، اعداد، اشکال خاصی از وسایل، خانه یا ماشین. هوس هایی بلندمدت برای داشتن یک چیز یا بودن در نقطه ای خاص یا شنیدن یک موسیقی یا دیدن یک فیلم مشخص. اما این می تواند به یک بحث فلسفی یا ایدئولوژیکی منجر شود. چیزی که من هرگز تمایلی به آن نداشته ام و الان هم ندارم.
پس بگذارید موضوع هوس های ناگهانی را از دیدگاه تمایلات غذایی نگاه کنیم. اگر خیلی مشتاق بودید که این بحث را در زوایه های دیگر دنبال کنید، شاید توانستیم «با هم و بعدا» در این باره بیشتر تحقیق و تفکر کنیم.
خوب برویم سراغ معنایابی بعضی از هوس های ناگهانی و میل های افراطی غذایی. چند روز پیش خانمی را در برنامه خبری نشان می داد که خاک می خورد. تحلیل درست یک متخصص تغذیه این بود که بدن این خانم احتیاج مبرمی به بعضی از املاح معدنی(که در خاک رس وجود دارند) دارند. بعضی از  «موخواری» ها را اگر ریشه روانی یا عادتی نداشته باشند، می توان معادل نیاز به فسفر و منگنز و دیگر عناصری که در مو به وفور یافت می شوند دانست. چند سال پیش مادربزرگ دوستم داستان جالبی را درباره پسرش برایم تعریف کرد. او می گفت در حدود چهل و پنج سال پیش، پسرم را که حدود هفت، هشت سال داشت به دلیل نحیفی و ضعف بیش از حد به بیمارستان بردم. پزشکان چیزی متوجه نشدند و فقط چند تا حدس زدند. ما با ناامیدی به خانه برگشتیم. در ماه های بعد، پسر خردسالم علاقه عجیبی به انبار داشت. انبار خانه پر بود از پیاز و سیب زمینی و گندم و آذوقه های مصرفی. این پسر در اغلب اوقات سری به انبار می زد و بیشتر وقت هایی که او را در آنجا می دیدیم متوجه می شدیم که مشغول خوردن پیاز است. من هم که به دلیل اخبار بد پزشک ها امید زیادی به زنده ماندنش نداشتم مانعش نمی شدم. خوردن مکرر پیاز تا مدت ها ادامه داشت. بعد از یکی، دو سال تمام علائم ضعف و ناتوانی از وجود پسرم محو شد. یکدفعه و ناگهانی حال و وضع اش تغییر کرد. وقتی پسر این مادربزرگ را که حالا تقریبا پنجاه سال داشت می دیدم، برایم جالب بود. او مردی کاملا معمولی بود. طوری به نظر می رسید که حرف های این مادربزرگ کمی دور از واقعیت بود. در حالیکه تعریف او کاملا درست بود. احتمالا پیاز خواری مدام تأثیر قاطع خود را بر غده تیروئید و هورمون رشد کودک بجا گذاشته و وضعیت جسمی او را دچار تحول کرده بود. میل ناگهانی پسربچه به خوردن پیاز و پاسخ مثبت و مکرر به آن، کلید این تحول مثبت بود. البته همیشه جواب مستقیم دادن به یک پیام غذایی نمی تواند درست باشد چون باید دید که آیا بدن فرد و در نتیجه پیامی که ارسال می کند سالم است یا خیر؟ یا اینکه آیا باید این میل را یک پیام مستقیم تلقی کرد یا یک درخواست غیرمستقیم و چند لایه؟ «ویار» در زنان باردار، مصداقی از این موضوع است. خانم های باردار معمولا ویار دارند. یعنی در طول مدت بارداری شان میل شدید به خوردن یک یا چند ماده غذایی بخصوص دارند، مثلا خاک، رنگ یا ذغال. اگر تصور کنیم این صرفا یک هوس جنون آمیز است به نظرتان ساده انگاری نیست؟ در وجود ما هیچ چیز بی معنا نیست. آن خانم باردار احتمالا کمبود کلسیم و ویتامین D دارد و بدن به این وسیله به او می گوید این مواد را بیشتر به من برسان؛ البته خانم هم باید توجه داشته باشد که این یک نماد است و می تواند با رساندن کلسیم و ویتامین D بیشتر به این میل شدید پاسخ درستی بدهد. بستنی، شیر، پنیر، گرمک و طالبی و بعضی از خوراکی های دیگر، حاوی کلسیم و ویتامین D هستند. شاید شما (که ویار هم ندارید!) به خوردن این مواد خوراکی تمایل دارید. باز هم تفاوتی نمی کند؛ پیام بدن به شما برای جبران کمبود کلسیم است.
معمولا کسانی که مسئله کبدی یا کیسه صفرا دارند مرتبا هوس خوردن تارت ها و میوه ها را دارند، یا اگر طرف شما عصبی مزاج است بادام از جمله چیزهایی است که او میل به خوردن آن دارد. می توانید حدس بزنید دوست گیاهخوارتان متمایل به غذاهای کره دار است، همین طور مایونز چون روغن های اشباع شده کمتر مصرف می کند.
اگر در ظرف میوه تان انواع سیب زیاد باشد برای دوستانی که اهل غذاهای چرب و سرخ کردنی هستند خوشایند است چون بدن این افراد به دلیل مصرف چربی زیاد، کلسترول بالایی دارد و سیب یکی از داروهای نیرومند طبیعی کاهش کلسترول است. در ضمن دلیل دیگر تمایل به خوردن سیب کم بودن پتاسیم، فسفر، کلسیم و منیزیم بدن است؛ و همین طور است اگر به خوردن پنیر گرایش دارید. اهل گرمک و طالبی هم وضعیت مشابه است، به اضافه اینکه نیاز به ویتامین A هم دارند چون گرمک و طالبی منبع خوبی از ویتامین A و حاوی مقداری ویتامین C هم هستند. موزی ها هم احتمال کمبود پتاسیم دارند.
آنها که میل زیاد به خوردن شوری ها دارند نمک آن را می خواهند. همین طور که آنها بدنشان زیتون شور می طلبد احتمالا بیشتر علتش نمک است، و اگر نمکی که عموما می خورید نمک یددار است، با وجود چنین تمایلی، بد نیست توجهی به غده تیروئید خود داشته باشید، چون احتمال کم کاری تیروئید و کمبود ید در بسیاری از مردم وجود دارد.
دوستم کودک دو ساله ای داشت که کلمه کوشانا (که در فرهنگ لغت او به معنای تخم مرغ بود) را زیاد تکرار می کرد و متمایل به خوردن آن بود. آن زمان به این نوع اندیشه ها آشنایی نداشتم، اگر داشتم به آن دوستم می گفتم که بدن فرزندش پروتئین می خواهد علاوه بر اینکه تخم مرغ دارای اسید آمینه ها، سلینیوم و سولفور هم هست.
اما شیر. اگر بزرگسال هستید و تمایل زیاد به خوردن شیر دارید احتمالا کمبود کلسیم و یا اسید آمینه های تریپتوفان، لوسین و لیستین دارید. افرادی که عصبی مزاج هستند به تریپتوفان موجود در شیر که آرامبخش است نیاز بیشتری دارند.
بعضی خانواده ها جعبه جعبه انواع کولاها را خریداری می کنند و به منزل می برند. تبلیغات نوشیدنی های مشابه جدید برایشان جذاب است و همه را امتحان می کنند. می توان به آنها گفت که احتمالا علت تمایل زیادشان به این نوشیدنی ها فقر قند و کافئین است و به این ترتیب می توانند به جای جمع کردن عوامل سرطان زا در دستگاه گوارششان این کمبود را با مواد بهتری جبران کنند. علاوه بر این گروه، آنها که شکلات خور هستند و همیشه در اطرافشان می توانید بسته های شکلات را پیدا کنید دلیلی مشابه گروه قبلی دارند و چه بسا به قند و کافئین موجود در شکلات معتادند.
بعضی به محض اینکه هوس های غذایی به سراغشان می آید در خوردن افراط می کنند و عده ای هم برعکس، نمی خوردند و این نخوردن را فضیلت می دانند در حالی که نه این درست نه آن دیگری. صحیح ترین شیوه برخورد، دادن پاسخ های مناسب به هوس ها و پیام های آنهاست.

No comments:

Post a Comment