Sunday, July 29, 2012

تله هایی برای نور (گفت و گویی جنجالی) : مصاحبه اعضاء منتسب به گروه حزب الله با ایلیا-میم


تله هايي براي نور!؟
گفت و گوي انتقادي
(قسمت سوم – 2)

گفتگوي زير در فروردين ماه سال 1386 طي دو جلسه با ايليا «ميم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا... صورت گرفته است. لازم به توضيح است که مطالب پياده شده از روي فيلم، مورد بازخواني ويرايشي قرار گرفته است. قسمت دوم اين گفتگو در سال 1384 قبل از انتخابات رياست جمهوري صورت گرفت كه با عنوان «برترين رئيس جمهور» در نشريۀ حركت دهندگان شماره سه به چاپ رسيد و موجب تعطيلي آن نشريه كه اولين نشرية تخصصي در زمينۀ دانش تفكر محسوب مي‌شد، گرديد. قسمت اول مصاحبه در تاريخ 9/5/1382 صورت گرفت كه هر دو مصاحبۀ مذكور نيز براساس فيلم جلسه، پياده سازي و بازنويسي شدند.
لازم به ذكر است كه سوالات گويندگان، انعكاس دهنده نظرات طيف مورد اشاره نيست و پاسخ‌هاي استاد ايليا «ميم»، در مواردي كه به فرد مقابل مربوط مي‌شود، قابل تعميم به طيف مذكور نمي‌باشد. در چنين مواردي پاسخ ها، متوجه گفتگوكنندگان است.

1.     آيا شما درمانگري هم مي‌کنيد؟
گاهي به صورت استثنايي و در موارد بسيار خاص بعضي را درمان كرده ام. غالباً هم حضوري نبوده...

2.     آيا در برابر درمان پول مي‌گيريد؟
در برابر هر كاري كه به نام خدا بوده، کاري که براي مردم كرده ام و در برابر تعليمي كه داده ام يا مواردي مانند اين پولي از كسي نگرفته ام و نيازي هم به آن نداشته ام. در اين سالها هم فقط در موارد نادر و استثنايي دست به درمان زده ام. البته در زمان نوجواني هم چند بار (كمتر از پنج بار) درمان گري کردم و پول هم گرفتم اما آن کار به نام خدا نبود و البته ربطي هم به شفاگري نداشت و مربوط به درمان بود. اين چند بار به همان حدود هفده تا بيست سال پيش بر مي‌گردد.

3.  سوال کننده دوم: با استفاده از چه روشي آن مريضي‌هاي لاعلاج را درمان كرديد؟ آيا اين كار دخالت در كار پزشكي نبود؟
اين کار دخالت در حوزۀ درمان نبوده و نيست. طرق زيادي براي درمانگري هست که انرژي درماني يکي از آنهاست که تابحال از آن استفاده نکرده ام. بيش از دويست روش در طب هماهنگ و مكمل وجود دارد كه اغلب آنها را آموزش داده ام اما كمتر اجرا كرده ام... درمانگري را هم بعنوان يک رويه نداشته ام و ندارم. درمان بيماري صعب العلاج آنها هم موضوعي است که مستند شده و مثل اكثر موارد مستند، نيازي به رد يا قبول من ندارد. اگر هم مي‌خواستم از اين راه به پولي برسم با درمان يكي از ثروتمندان يا رهبران دنيا مي‌توانستم و مي‌توانم زندگي مادي خود و همه دوستانم را تا پايان عمرشان تأمين کنم. امروز هم کماکان اين امکان را دارم و چيزي عوض نشده است. انجام اين كارها هم براساس همان نشانه‌ها و روياها بوده نه به ميل من يا به درخواست ديگري.

4.  پس صحت دارد كه شما هر نوع بيماري وخيم و لاعلاج را درمان مي‌كنيد؟ سرطاني ها، ايدزي ها، سكته‌اي‌ها و مريض‌هايي كه جواب شده اند؟
نه. اين درست نيست. اما استاد روح الله اين توانايي را دارند و بيماراني كه ايشان را ملاقات كرده اند، تا جايي كه خود شهادت داده اند، شفا يافته اند... من هم گاهي بعضي از بيماران را معالجه كرده ام و آنها مي‌گويند درمان شده‌اند اما عده بسيار بيشتري بوده‌اند كه نشده كاري برايشان انجام دهم.

5.     سوال کننده دوم: ولي به هر حال شما مجوز درمان نداريد و در كار پزشك‌ها دخالت كرده ايد.
شما هم كه نماينده جامعه پزشكي نيستيد ولي از طرف ‌آنها حرف مي‌زنيد.

6.     سوال کننده دوم: من به عنوان يك شهروند حرف مي‌زنم.
شما غالباً مثل يك بازجو، بازپرس و قاضي حرف مي‌زنيد. البته مسئله‌اي نيست چون از اول خودم توافق كردم.


7.  مردم مي‌گويند شما مستجاب الدعوه هستيد. فكر نمي‌كنيد اين ادعاي بزرگي باشد كه شما را در وضعيت خاصي قرار مي‌دهد. شما چه موضعي در برابر اين حرف داشته ايد؟
طبق كلام خدا همه انسانها دعايشان به اجابت مي‌رسد و اين حق هر انساني است كه دعا كند و دعايش مستجاب شود. به زبانهاي مختلف مي‌فرمايد بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را. و اين براي همه و حق همه است. هر کس واقعاً دعا کند دعايش مستجاب مي‌شود. هر کس از خداوند زنده بخواهد، دعايش مستجاب مي‌شود. افراد زيادي را در اين سالها ديده ام كه گفته‌اند دعاهايشان مستجاب است. بسياري از آنها دختران و پسراني بودند كه شما به آنها سوسول مي‌گوييد و مطمئناً اكثر آنها راست مي‌گفتند. همه انسانها مستجاب الدعوه هستند اگر به واقع دعا كنند... اساساً خداوند وقتي مي‌خواهد چيزي را به انسان ببخشد به او اذن دعا مي‌دهد يعني شايد حتي دعا بعد از وقوع است.[1]

8.  سوال كننده دوم: بالاخره باز هم من به يك جمع بندي نرسيدم. نظر خود شما درباره حرفهاي مردم چيست؟ آيا چيزهايي كه مردم درباره قدرتهاي شما مي‌گويند واقعيت دارد يا ندارد؟
سوالاتي كه شما مطرح مي‌کنيد از سالها پيش در بيانيه‌هاي متعدد، در سخنراني‌هاي عمومي و در ملاقاتهاي خصوصي بارها پاسخ داده شده. و اين حرفها به گوش اكثر كساني كه مرا مي‌شناسند بارها به صورت شفاهي و مكتوب رسيده است.

9.  سوال كننده دوم: ‌گزارش‌هايي از شما چاپ شده است که از چند روز قبل براي مردم، زلزله بم و سونامي اندونزي را پيش بيني کرده ايد و از چند ماه قبل هم حملات يازده سپتامبر و حملۀ اسراييل به لبنان... از چه طريقي از اين وقايع مطلع شديد؟ به نظر ما سازمان اطلاعات آمريكا و اسرائيل از مدتها قبل مي‌دانستند كه قرار است اين اتفاق‌ها بيفتد. شما از چه طريقي از اين اتفاقات مطلع شديد و منتشر كرديد؟ ارتباط با سرويس اطلاعاتي آمريکا يا الهامات غيبي و وحي؟
در اين سالها دهها فرمول تفکري طراحي شد. چند فرمول آن در بارۀ شاخۀ آينده پژوهي است که شاخه‌اي علمي و دانشگاهي است. از طريق تحليل نشانه‌ها و الگوها به ويژه الگوشناسي وقايع و يا با استفاده از فرمول‌هاي تفكري مشابه... پيش بيني اين اتفاقات و بطور كلي طيفي از وقايع آينده، امكانپذير است و در اين موضوع نه پاي وحي در ميان است، نه سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا و غرب.

10.            سوال كننده دوم: آيا شما مي‌توانيد زلزله به وجود بياوريد [همراه با خنده سوال كننده]؟
چند لحظه پيش که جواب اين را گفتم. فقط خدا مي‌تواند... اما اگر انساني قادر بود زلزله ايجاد كند، من هم بايد بتوانم چون انسانها شبيه به همديگرند. ولي نشانه‌هايي طبيعي وجود دارد كه با دقت در آنها ممكن است بتوان حدود زماني، مكاني و شدت (ضعيف يا قوي بودن) زلزله و ديگر بحران‌ها را معلوم كرد. هر كسي كه نشانه شناسي را بداند يا الگوهاي وقايع را بشناسد مي‌تواند بسياري از چيزها را پيش بيني كند... در غرب، سالهاست كه آينده پژوهي يك رشته دانشگاهي است. ولي روياهاي بشر حاوي چيزهاي بسياري از عالم بالا است كه يكي از آنها اخبار آينده و شعور نوراني است... اگر بداني كه چطور آنها را بكار ببري و چطور از نشانه‌ها و روياها و نورها استفاده كني، بسياري از مسائل بظاهر پيچيده، به سادگي حل مي‌شوند.

11.            آيا شما اعتقاد داريد كه روح خدا در شما حلول كرده است؟
منظور از حلول چيست؟ و منظور از روح خدا كيست؟... من يادم نمي‌آيد كه چيزي در من حلول كرده باشد. من فقط يك انسانم. غذا مي‌خورم، مي‌خوابم، بيمار مي‌شوم، راهپيمايي مي‌كنم، گريه مي‌كنم و مي‌خندم... قديس هم، همانطور كه قبلاً گفته ام نيستم. گناه هم كه براي بشر اتفاقي طبيعي و بديهي است. آن را هم كه گفتم.
در نوجواني اتفاق بسيار بزرگي برايم افتاد که به آن فکر نکردم که چه بود و چگونه اتفاق افتاد. كساني كه در جريان آن بودند گفتند اين حلول است اما من نمي‌دانستم كه اين چيست... بعد از آن همه چيز، طور ديگري در زندگي ام تغيير کرد. تابحال هم اين موضوع را جز به اضطرار باز نکرده ام، نه براي خودم نه ديگران.

«خدا رحمت كند بنده‏اي كه محبت مردم را به سوي خود جلب می‌كند، و آنچنان که می فهمند با آنان سخن می گوید و از افشای حقیقت به گونه ای که انکار می کنند صرفنظر می نماید. » امام صادق (ع)

12.     سوال كننده دوم: با مجموعه چيزهايي كه درباره شما هست شما يا بايد ادعاي خدايي داشته باشيد يا پيامبري و امامت يا اعتراف كنيد دست نشانده آمريكا و دوره ديده آنها هستيد.
چرا باران مي‌بارد؟ در يك افسانه قديمي مي‌گفتند در بين ابرها، اژدهايي بزرگ هست كه هر وقت گريه مي‌كند، باران مي‌آيد و در قديم از اين نوع افسانه‌ها براي توجيه باران آمدن فراوان بود. اما واقعيت اين است كه هرگاه ابرها مي‌آيند و شرايط مساعد باريدن است، ‌باران مي‌بارد. همين. بقيه حرفها افسانه و توهم است. من فقط يك انسان معمولي ام، چنين ادعاهايي هم همانطور كه در گذشته گفته ام، موهوم است. اگر هم به قول شما و دوستانتان ليدر نامرئي آمريكا و غرب در منطقه مي‌بودم بايد طي اين سالها مردم را غربي و آمريكايي مي‌كردم اما مردمي كه با آنها در ارتباط بوده ام و زنده هستند و شهادت مي‌دهند، خدايي شده‌اند. اگر ميوه درختي سيب بود اين سوال درستي نيست كه بگويند‌ آيا آن درخت پرتقال است...

13.            ...
14.            سوال كننده دوم: روابط خانوادگي شما چطور بوده است؟
اگر منظور اولين خانواده رسمي است كه در آن زندگي كردم، با آنها ارتباط چنداني نداشته ام و طي مدتي كه با هم بوديم شناخت واضحي دربارۀ خودم را به ايشان بروز نمي دادم. آنها هم عموماً تصورات متناقضي درباره ام داشتند يا اصطلاحاً قبولم نداشتند، كه مقصر نبودند بلكه خودم مقصر بودم و خودم امكان شناخته شدن يا شناخت صحيح را برايشان فراهم نمي‌كردم... اما طي سالهايي که مادرم بيمار و فلج بود عموماً از او پرستاري و مراقبت مي‌کردم. او روز و شب با من بود و اين يکي از دلايلي بود که کمتر مي‌توانستم به بيرون ازخانه بروم... هميشه هم در سلامتي و بيماري، که اغلبش بيمار بود برايم دعا مي‌کرد... بعد هم روي دستهايم فوت کرد.

15.     كتاب جريان هدايت الهي را خودتان نوشتيد؟ آيا شما خودتان همه محتواي آن را تائيد مي‌كنيد؟ قبول داريد كه اين كتاب يکي از خطرناک ترين کتابهايي است كه تا به امروز به زبان فارسي نوشته شده است؟

حدود دوازده سال پيش در 23 سالگي يك دوره از سخنراني‌هاي عمومي را دوستان روي كاغذ آوردند و آقاي پيما الهي (فرشاد مرادي) كار تنظيم و تدوين آن را انجام داد و با كمك دوستان ديگري از ال ياسين، مقدمه‌ها و توضيحاتي هم به آن اضافه كرد. اساس آن كتاب همان اولين سخنراني‌هاي عمومي است كه بعداً ويرايش شده اما بعضي از قسمتهاي آن همانطور كه از سال 1377 در بيانيه‌ها منعكس شده، مورد تائيد نبود. قسمتهايي از مقدمه و توضيحات و جزئياتي از كتاب. البته براي قضاوت درست‌تر درباره آن كتاب بايد سخنراني‌هاي ]كتب[ سالهاي بعد را هم در نظر گرفت چون اين در واقع قسمتي از كل مطلب است آن هم در سن 23 سالگي... اين كتاب، بسياري را آنطور كه خود گفته‌اند و مستند شده، از مرگ نجات داده است، هدايت كرده است، روشن‌تر و نوراني‌تر كرده است و به سمت خدا متوجه و به خدا پيوند داده است. گزارش‌هايي كه مردم طي سالها درباره آن كتاب داده‌اند ثبت و مستند شده است. اينها را براساس آن مي‌گويم. بعضي‌ها مي‌گفتند آن كتاب را دهها مرتبه خوانده اند. بعضي‌ها با آن مي‌خوابيدند، بيدار مي‌شدند و به سفر مي‌رفتند. اما حقيقت سنجي اين كتاب هم با ميزان قرآن است يعني اگر كلمه‌اي از آن با قرآن يا كلام خدا هماهنگي نداشته باشد مردود و باطل است ولي در اين سالها نه من چنين چيزي را ديدم، نه دوستان شما و نه مراكز فرهنگي و نه مراكز مذهبي بررسي كننده. اين سخنراني‌ها را و اكثر سخنراني‌هاي اين سالها را با قلبم مي‌گفتم. فكر نمي‌كردم. هر چه به قلبم مي‌آمد مي‌گفتم. حالا مي‌بينم كه خيلي‌ها با قلبشان آن را شنيده اند... فكر نمي‌كنم آن كتاب خطرناک باشد.

16.     سوال كننده دوم: چرا در سالهاي گذشته كتاب (جريان هدايت الهي) را خودتان نقد نکرديد با وجودي كه مي‌گوييد بعد از انتشار كتاب، عدم موافقت خود را با قسمتهايي از آن اعلام كرديد؟ در همه اين كتاب بدعت گذاري وجود دارد.
بايد ببينم که بتوانم. هر نظري که لازم بوده در بيانيه‌ها و سخنراني‌ها و جلسات مطرح شده است... اگر بدعتي نبينم، اگر کفر و الحادي آنطور که شما مي‌گوييد هست، نبينم چگونه اصلاح کنم. ولي سؤال اين است که چرا در اين دوازده سال اين همه نهادهاي فرهنگي و مذهبي، اين همه شخصيتهاي فرهنگي اين کار را نکردند يا طي اين سالها کسي نيامد نکته‌اي بگويد، امر به معروف و نهي از منکري کند. و البته آن كتاب هم با مجوز مراكز رسمي و فرهنگي منتشر شده و هر كاري كه قانوناً‌ لازم بوده،‌ درباره آن انجام شده است. چرا شما كه اين ادعا را مي‌كنيد همين الان چند نمونه از اين بدعت‌ها و كفرها را نشان نمي‌دهيد تا مرا و همه خوانندگان آن كتاب را قانع كنيد. شما هم مثل من نمي‌توانيد. من هم جز توحيد و خداپرستي محض در آن نديدم.

17.            سوال كننده دوم: آيا شما خودتان حاضر هستيد کتابتان را نقد کنيد و انحرافات آن را اصلاح کنيد؟
در هر جايي که اشتباه يا انحرافي باشد چه در اين کتاب يا هر جاي ديگري، هميشه سعي در اصلاح آن داشته ام. همچنان هم دارم. اگر هم کسي بيايد و اشتباهات آن را نشان دهد كه فكر نمي‌كنم چنين چيزي باشد، از او سپاسگزار شده و حتماً نظرش را عملي مي‌گيرم. اما اگر اشتباهات احتمالي نشان داده شود،‌ ولي در اين سالها چنين اتفاقي نيفتاده است. اگر اشتباهات آن را ببينم قطعاً آن را نقد مي‌کنم... در علوم باطني، خودمحکومي اگر به حق باشد، جهش روح محسوب مي‌شود. چه کسي به جهش‌هاي روح مشتاق نيست.

18.     سوال كننده دوم: اما واقعاً اين كتاب پر از بدعت و كفرگويي است. خود شما هم به اين موضوع اعتراف داريد.
چرا جلوي چشمم حرف در دهانم دروغ  مي‌گذاريد؟ گفتم اگر در آن بدعتي ببينم، اما نديده ام... سالها است كه دهها هزار نفر آن را خوانده‌اند اما تا كنون كسي موردي از كفر و بدعت نشان نداده يا يادآوري نکرده يا اگر اشتباه است امر به معروف و نهي از منكر از جانب هيچ فردي يا نهادي صورت نگرفته است. براساس همين كتاب براي گرفتن حكم قتل ام تلاش كردند. رفتند و با گزينش‌هاي مغرضانه سعي كردند بعضي از آقايان را فريب دهند اما خداوند نخواست كه آنها فريب اينها را بخورند. نظردهندگان هم چنين چيزهايي را در آن نديدند... ولي درباره بعضي از جزئيات مقدمه و بعضي از تنظيمات آن، از چند سال قبل به اكثر الاهيون اعلام شد كه بنده موافق نيستم...
اما اگر آن كتاب پر از كفرگويي است چطور غالب خوانندگان خود را متوجه خدا كرده و به سمت او بازگردانده است. چطور رابطه اكثر خوانندگان خود را با خداوند، تغيير داده است. چطور چنين موج بزرگي از خداگرايي را آن هم در ميان اقشار غيرمذهبي ايجاد كرده و مادامي كه هست، ايجاد مي‌كند. اگر اين كتاب پر از كفر و بدعت است چرا با وجود آنكه همه ديده بانان اجتماعي غالباً آن را در اين سالها در دست داشتند، از جانب آنها حرفي زده نشده و‌ نقدي يا سوالي مطرح نشده. چه چيز ديگري پيش آمده كه بعد از اين همه سال در چنين زماني باز به اين فكر افتاديد كه در اين كتاب كفرگويي شده و مهمتر اينكه چرا اين كفرها و بدعتها را نشان نمي‌دهيد و مصاديق آن را هيچ وقت ذكر نكرديد و الان هم قادر به ذكر آن نيستيد.

19.     سوال كننده دوم: اين کتاب (جريان هدايت الهي) پر از بدعتهاي مختلف است. يک مورد بارز آن در صفحۀ 157 است که وقتي از شما سؤال شده که آيا مسيح در آينده پشت سر امام زمان (عج) نماز مي‌خواند يا خير، شما با نيات مشكوك از پاسخ به اين مسئله امتناع کرده ايد يا از پاسخ به سؤال به صليب کشيده شدن مسيح. 
اينکه در جواب نماز خواندن عيسي مسيح (ع) پشت سر ولي عصر (عج) گفتم که «واي بر اين ذهن تفرقه انديش»، ادامۀ جواب در کتاب نيامده و علامتِ نقطه چين دارد که بايد ديد ادامه آن چيست. و بعد اينکه اين سؤال‌ها توسط چند نفر پرسيده شد که يکي شان شيعه و مسلمان و يکي از آنها مسيحي بود. هر دو نفر اينها از شاگردانم بودند و جواب مي‌بايست ميانه و پيوند دهنده مي‌بود نه در جهت دامن زدن به تفرقه و اختلاف بيشتر. هدف آنها هم از طرح اين سؤالات، هيجان طلبي و رقابت هيجاني و برتري طلبي بود نه جستجوي حقيقت. واکنش‌هاي افراطي و متعصبانه و نابينا همه جا را پر کرده. چه لزومي به تکرار و تشديد بيش از حد آن است. در جواب آن هم که پرسيد پيامبر اسلام (ص) بهتر است يا عيسي مسيح، نيت ام نزديکي، پيوند و صلح بود وقتي كه گفتم خدا از هر دو بهتر است. در ارزيابي يک حرف يا جواب بايد توجه کرد در چه زماني، چه مکاني، تحت چه شرايطي و با چه مخاطبي بيان شده است.

20.            آيا قبول داريد كه در سخنراني‌ها و نوشته‌هاي شما گرايش به مسيحيت وجود دارد؟
اگر اينطور است برنامه و عمدي در كار نبوده و شايد اين به دليل محبت فوق العاده‌اي باشد كه نسبت به مسيحا (ع) داشته ام... اگر هم صحبت خاصي بوده اشاره به فرد مسيحا (ع) بوده است نه دين خاصي. البته علاوه بر قرآن، كتاب مقدس را هم مي‌خوانم.

21.            نظرتان درباره تثليث چيست؟
همه اين سالها درباره لا اله الا الله تعليم داده ام، گفته ام و نوشته ام. اگر ماهي اهل اعتقاد بود آيا مي‌شد معتقد نباشد كه اقيانوس از آب به وجود آمده و گمان كند مثلاً از چوب بوجود‌ آمده است. هچ كس نيست كه با خدا كمي آشنا باشد و ذره‌اي به تثليث يا مشابه آن اعتقاد داشته باشد. اينكه خدا يكيست،‌ لا اله الا هو،‌ اصلي است كه همه بشر چه آن را بگويد يا نگويد، غير از آن نيست. وجود سه خداوند نه تنها باطل و مردود است بلكه متناقض و غيرعلمي و غير فطري است. اما ابعاد سه گانه وجودي انسان مانند روح، روان، جسم و قرينه‌هاي آن كه در علوم مختلف گفته مي‌شود مانند شخصيت‌هاي سه گانه انسان واقعياتي است كه ارتباطي با تثليث كه مفهومي باطل است ندارد.[2]

22.            آيا تعداد دقيق شاگردان و تيراژ كتاب جريان هدايت الهي را مي‌دانيد؟
ظاهراً‌ تعداد آنها زياد است اما عدد معلومي ندارم. از تعداد دقيق يا تيراژ كتاب هم اطلاع ندارم اما خبر دارم كه آن كتاب را بعضي‌ها خودسرانه و غيرقانوني منتشر كرده اند. بعضي از دوستان مي‌گويند مخاطبان ما صدها هزار نفر بوده‌اند و بعضي مي‌گويند دهها هزار نفر. دشمنان هم با عصبانيت مي‌گويند چند صد نفر. ولي فکر نمي کنم تعداد اهميتي داشته باشد. اگر ما يک نفر را نجات داده باشيم که مسلماً داده ايم اگر اين کتاب يا جلدهاي بعدي آن يک نفر را به خداوند بازگردانده باشد که قطعاً همينطور بوده است، اين مطابق كلام خداوند چه معنايي دارد؟

23.     سوال كننده دوم: چرا شما خودتان را از مردم مخفي مي‌كنيد؟ چرا در متن‌هايي كه مربوط به شماست اسمتان نمي‌آيد و از اسم مستعار استفاده مي‌شود؟
اين چطور مخفي كردني است كه با دهها هزار نفر حضوراً حرف زده ام و جلسات ما گاه به گاه با عموم مردم برگزار شده. آدرس مرا دهها نفر مي‌دانند و با هم ارتباط روزانه و هفتگي داريم و من جايي بعنوان محل خصوصي زندگي ام ندارم چون عده زيادي به خانه ما رفت و آمد دارند با اين حال در اين سالها ما روند مشهور شدن را طي نكرده ايم و جلوي آن را گرفته ايم... اگر اسمم بيايد مي‌گويند قصد شهرت طلبي، كلاهبرداري، سوء استفاده و معروف شدن داري. نمي‌دانم بايد چكار كرد. آيا اگر بگويم شهرت طلب و قدرت طلب و سوءنيت دار و كلاهبردار و شياد و دروغگو و كافر هستم مسئله حل است. اگر كار شما اينطور تمام مي‌شود، مشكلي در گفتن اين حرفها نيست... اگر خودت را مطرح نكني و معركه نگيري مي‌گويند حتماً قصدهاي سوئي داشته اي... اگر قصد شهرت و معروفيت داشتم كنار همۀ كارهايم اسمم مي‌آمد در حالي كه كارهاي بسياري كرده ام كه اسمم آنجا نيست. با چند قدم ساده و سريع و حتي يك قدم بزرگ مي‌توانستم و مي‌توانم به سرعت در همه جهان معروف شوم در كمتر از يك روز. اگر نظريات و تئوري‌هايي را كه طرح كرده بودم، خودم مطرح مي‌كردم نه ديگران، اگر مردم از طريق تلويزيونهاي ماهواره‌اي در جريان سخنراني‌ها و جلسات قرار مي‌گرفتند، اگر شاهدان براي همه مردم جهان شهادت مي‌دادند و اگر برخي ديگر از كارها انجام مي‌شد، معروفيت و مشهور شدن آني بود. با اين حال خودم را هم مخفي نكرده ام. هر روز ساعتها در طبيعت اطراف يا اگر در شهر باشم در كوچه‌ها و خيابان‌ها راه مي‌روم، فقط دوست ندارم جز در موارد لازم در جمع ديگران حاضر شوم.




[1] آنقدر دعا کنید تا جواب دایتان داده شود. آنقدر بجویید تا بیابید . آنقدر در بزنید تا باز شود زیرا هر که در خواست کند بدست خواهد اورد ، هر که جستجو کند خواهد یافت و هر که در بزند در برویش باز خواهد شد

[2] بحث وجوه سه گانه انسان يكي از مباحث روانشناسي قديم و جديد است. نفس اماره، لوامه و مطمئنه از جمله ديدگاه هاي قديمي و ايگو، ‌ايد و سوپرايگو، يا وجه شخصيتي كودك، بالغ و والد از جمله بحث هاي جديد درباره وجوه سه گانه انسان مي‌باشد كه كتب مختلفي درباره آن به رشته نگارش درآمده است. (و)

Friday, July 27, 2012

دلایل تهاجم شدید و وسیع روحانیت تندروی ایران به دالایی لاما


دالایی لاما از نگاه دایره مذاهب - بازوی امنیتی طالبان مذهبی ایران
مجموعه مقالات اساتید و شخصیتهای معنوی جهان از نگاه روحانیت تندروی ایران- قسمت 1
بخش اول : دالایی لاما، مهره معنوی سازمان سیا از نگاه کیهان و شرکا
نماد تساهل جهانی، برنده جایزه صلح نوبل و رهبر معنوی بوداییان تبت که او را با گاندی مقایسه می کنند، در رده اول « بانفوذ ترين رهبران کشورها و انقلابيون» قرار می دهند[1] و تعهد او را به ارتقای ارزشهای انسانی چون: محبت، تساهل، قناعت و خویشتنداری درخور توجه و تامل می دانند از نظر ارگانهای امنیتی ایران و رسانه ای وابسته (به رهبری روزنامه کیهان) به عنوان مهره معنوی سازمان جاسوسی سیا در انقلابهای مخملی معرفی می شود! رسانه های حکومتی ایران می گویند او فراماسون بوده و در جهت تحقق اهداف شیطانی سازمان جهانی فراماسونری خدمت می کند. و اینچنین استدلال می کنند که « وی همواره به عنوان شخصیتی صلح طلب و محبوب در رسانه های ماسونی دنیا مطرح می شود و هر از چند گاهی از سوی کشورها و نهادهای ماسونی دنیا مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد! از سوی دیگر، در حالی که چهره ی مذهبیون و رهبران الهی  همچون  « امام  خمینی (رحمة الله علیه) »،  « مقام  معظم  رهبری  حضرت  آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) » و « سید حسن نصرالله (مد ظله العالی) » از سوی رسانه های ماسونی دنیا مورد تخریب قرار می گیرد، به « دالایی لاما » جایزه ی صلح نوبل اعطا شده و در رسانه های ماسونی دنیا، از وی به عنوان الگوی بشریت نام برده می شود.»[2]
کتاب فرقه های نوظهور که ظاهرا توسط پژوهشکده تحقیقات اسلامی تهیه شده است می گوید : « چراغ سبز آمریکا به این رهبر بودایی تبت و دفاع جانبدارانه از او تاثیر بسیاری در تبلیغ تفکراتش در سطح جهان داشت .این حمایت بی چون و چرای آمریکا تا آنجا پیش رفت که او در سال 1989 برنده جایزه صلح نوبل شد جایزه ای که افرادی چون انور سادات ،شیمون پرز ، جیمی کارتر و شیرین عبادی گرفتند و قطعا انتخاب دالایی لاما برای این جایزه در مسیر حمایت غرب در مبارزه خود با حکومت چین بوده است . »
روحانیون وابسته به حوزه علمیه قم طی وارد نمودن اتهاماتی امنیتی- سیاسی به دالایی لاما می پرسند :« به راستي چرا غرب اينچنين واضح و معنادار از بوديسم تبتي حمايت مي کند؟ چرا سمبل جنگطلبان جهان، جرج دبليو بوش، كه فقط در پنج سالة اخير(2003-2008) دو جنگ، به قيمت چند صد ميليارد دلار و حدود يك ميليون كشته از مسلمانان، خصوصاً شيعيان عراق به راه انداخته است، اينچنين طرفدار عالي جناب «تنزين گياتسو»، چهاردهمين دالاي لاماي بودايي شده است؟ همچنين او بطور واضحي با صهيونيست هاي ساکن اسرائيل روابط گرمي دارد. » و از آنجا که وی در سفر به بیت المقدس در مقابل دیوار ندبه تعظیم نموده، به گفته حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فعالی (نگارنده 9 جلد کتاب در نقد تخریبی جنبشهای معنوی) اگر کسی با کلاه خاخامی در مقابل دیوار "توبه یا ندبه" در اورشلیم، پایتخت فلسطین اشغالی تعظیم کند، این عمل بدین معنا است که وی رسماً اعلام کرده عضوی از جامعه صهیونیزم جهانی است!
این اظهار نظرها در مورد دالایی لاما توسط بسیاری از روحانیون دارای تریبون در رسانه ها و اینترنت به شکل وسیعی منتشر شده است. کتاب اسیب شناسی عرفان های نوظهور در ایران که با پشتیبانی سازمان تبلیغات اسلامی و حوزۀ علمیۀ قم منتشر شده است، اعلام می کند که استکبار جهانی که فرهنگ آمریکا ئی و غربی را برتر می داند و به صورت نظری و علمی در جهت حاکمیت مطلق این فرهنگ در سراسر جهان گام بر می دارد از حربه عرفان و معنویت نیز در راستای تحقق اهداف خود بهره برداری کامل می کند و به همین دلیل در کشورهای شرقی و اسلامی به تبلیغ عرفانهایی می پردازد که کاملا در جهت عکس فرهنگ بومی آن مناطق است لذا عرفانهای نوظهور تحت مدیریت استکبار قصد آسیب زدن به عرفان ناب اسلامی را دارند.( !) نویسنده کتاب با قرار دادن ادیان شرقی و عرفانهای بودایی مثل کریشنا مورتی و اوشو در کنار مرلین منسون و فرقه های شیطان پرستی ادعا می کند :« دالائی لاما نیز می خواهد با شادمانی بدون هدف نیاز فطری انسان به سرور و شادمانی ناب و عمیقی که در محضر خداوند تجربه کرده و پس از هجران در جستجوی آن است را پاسخ بدهد.»
قائم مقام معاونت مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (جعفری هرندی) نیز عرفانهاي «اوشو»، «پائولوکوئليو»، «دالايي لاما»، «سرخپوستي»، «رامالله»، «درويشي» و «سايبابا» را از جمله عرفانهاي بدون شريعت يا کاذب معرفی کرده و می گوید اين عرفانها روشهايي همانند «يوگا»، «تکنولوژي ذهن»، «ماجراجويي»، «رمان و قصه»، «عشقدرماني»، «فيلم و کارتون»، «اباحهگري» و «انرژيدرماني» را عموما جايگزين فعاليتهاي ديني عنوان کرده و فرد را از اصول معنوي اسلام و دين جدا ميکنند.  جعفريهرندي علت پشتيباني آمريکا از عرفان «دالايي لاما» را مبارزه با اسلام دانسته و اظهار می کند: با وجود رشد اسلامخواهي در غرب و گرويدن سالانه قريب به 600 هزار نفر به اسلام و آگاهي آمريکا از اين که مسيحيت توانايي مقابله با اسلام را ندارد، بر دين بودا و عرفانهاي بودايي همانند «دالايي لاما» سرمايهگذاري فراواني ميکنند. [3]  حجت الاسلام جعفری هرندی در یکی از برنامه های مرتبط با سازمان تبلیغات اسلامی در اظهار نظری عجیب مدعی شد به عنوان مثال ساخت دو فیلم کارتونی "دو قلوهای افسانه ای" و "ای کیوسان" در راستای  ترویج عرفان های کاذب بوده است. همچنین رمان "هری پاتر" نیز از رمان هایی است که در راستای ترویج عرفان های کاذب به چاپ رسیده است.

نویسنده کتاب «درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب» تاکید می کند نکتۀ حایز اهمیت در این معنویت های نوظهور آن است که اینان به صورت شبکه ای فعالیت می کنند و همگی آنها در خدمت اهداف و مبانی مدرنیته و لیبرال دموکراسی هستند. همۀ مبانی لیبرال دموکراسی را به خوبی می توان در معنویت هایی چون معنویت دالایی لاما ، سای بابا ، اوشو ، اکنکار ، پائلو کوئیلیو ، رام الله و امثال آنها دید. این شگرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران از دهۀ هفتاد، به طور جدی در کشور ما آغاز شد؛ به این صورت که در کنار ورود تدریجی برخی از این معنویت ها، همچون معنویت سرخ پوستی و عرفان جادویی و همچنین معنویت های بودایی و هندی ، زمینه های اندیشه ای گرایش به این نوع ادیان و معنویت ها در دهۀ هفتاد و با تضعیف فقه و شریعت از سوی برخی به اصطلاح روشن فکران دینی فراهم شد. مشابه این مطالب در نشریه معارف نهاد رهبری نیز منتشر شده است.
روحانی دیگری از اینکه دالایی لاما به شدت از نظر غربی ها مورد توجه است اظهار ناراحتی کرده و احترام شدید ، بوش و اوباما و دولتمردان غربی به دالایی لاما را به این علت دانسته که او به استقرار پایه های نظام لیبرال دمکراسی غرب کمک می کند. نویسنده کتاب «نقد معنویت دالایی لاما» مدعی شده است در نگاه غربیان، بودیسم به عنوان آیینی که میتواند در نقش جایگزین عرفان اسلامی در کانون توجه تشنگان معنویت و حقیقت قرار گیرد، اهمیت پیدا می کند. آن ها این آیین را به عنوان بدلی که قادر است توجهات را به سمت خود جلب نماید و به عنوان حربه اسلام زدایی مورد استفاده و تبلیغ قرار می دهند.[4]
اما مقالات اینترنتی مرتبط با سایتهای تندروی امنیتی نیز مدعی شدند : « دالایی لاما مهره معنوی سازمان جاسوسی سیا در انقلابهای مخملی شناخته می شود و صهیونیست ها اکنون با ستایش از رهبرانی چون «دالایی لاما» و تبلیغ فرقه هایی مانند «بودیسم»، می کوشند تا عرفان های جعلی مطلوب خود را در جوامع اسلامی ترویج کنند؛ عرفان هایی که هیچ نسبتی با اندیشه های قدسی و الهی ندارد.»
با انکه دالایی لاما رهبر معنوی بودائیان است منتقدان بنیادگرای حکومت اسلامی ادعا می کنند وی در دوران جنگ سرد آمریکا با شبح مارکسیسم در جهان، در قامت یک رهبر مذهبی، اهرم فشار موثر ایالات متحده بر حکومت کمونیستی چین شناخته می شد، اما با سقوط این ایدئولوژی در جهان و پایان جنگ سرد، رهبر ناراضیان تبتی هم به جمع هواداران نظریه امریکائی «معنویت سکولار» پیوست و اصول آن را جایگزین جوهره آئین بودا نمود؛ تا جائی که بودیست های حقیقی، او را متهم به مسخ آئین خود می کنند.
این سایتها با تهاجم به مصاحبه منتشر شده رامین جهانبگلو با او در روزنامه اعتماد ملی نتیجه می گیرند که « بر پایه تحلیل روش شناختی ای که از مأموریت مخملی رامین جهانبگلو (به عنوان روشنفکر تربیت یافته سیا) به دست می آید، می توان دریافت که چرا برای دالایی لاما عنوان «یکی از مهمترین رهبران مذهبی جهان» را جعل می کند و او را به مراتب «حافظ وجدان جهانی» می رساند؛ چون این بودیست متأخر، تنها معنویت سکولار را به رسمیت می شناسد، به خدایان گوناگون معتقد بوده و منکر وجود حقیقت و خدای یگانه است.»
روزنامه کیهان به عنوان سردمدار این موج از تهاجمات در مقالات متعدد مدعی می شود «بنا بر پژوهشهای صورت گرفته و شواهد و قرائن موجود، به ضرس قاطع می توان دالایی لاما را یکی از دست نشانده های سازمان جاسوسی امریکا در جریان سازی جنبشهای شبه عرفانی نوپدید دانست. گفتنی است امثال وی در کشور ایران و در جریان فرقه سازی ها و تولد نامشروع شبه عرفانهای التقاطی و بدون شریعت نیز قابل مشاهده بوده و هستند. تا جائی که در جریان تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری و درکمال بهت و تعجب همگان، یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان صراحتاً از برخی مدعیان معنویت و تصوف و حتی مدعیان دروغین ارتباط با حضرت مهدی(عج) که در سالهای اخیر شناسائی و افشاء شدند، حمایت نمود.»
پیام فضلی نژاد که از نویسندگان شناخته شده کیهان است در پی انعکاس خبر حمایت دالایی لاما از موج سبز، طی یادداشتی توهین امیز و سرشار از سیاه نمایی و ترور شخصیت، در مطلبی تحت عنوان «سبزی این فتنه از چمن کاخ سفید است» دالایی لاما را جاسوس سازمان سیا و رهبر بودیستها و نازنین افشین جم را فاحشه رضا پهلوی، مانکن معروف و یک روسپی شناسنامه دار معرفی می کند. [5] نویسنده مدعی می شود که بوديست هاي واقعي او را «گزينه معنوي سازمان جاسوسي سيا در انقلاب هاي مخملي» مي دانند. همزمان رسانه های وابسته به دستگاه امنیتی ایران طی مطلبی با عنوان « به بهانه حمایت مهره معنوی سازمان CIA از موج سبز» مدعی می شوند « پیوستن «گزینه معنوی سازمان سیا در انقلابهای رنگین» به حرکت موسوم به جنبش سبز کارگزاران کودتای مخملی را کاملتر کرد.  تبدیل شدن فعالیتها و موضع گیری های زاویه دار جریان موسوم به «موج سبز» پس از انتخابات دهم و حوادث تلخ آشوبها، بستری برای ذوق زدگی نیروهای ضدانقلاب فراری و اپوزیسیون خارجی نظام و همچنین نفاق داخلی شد.تا جائی که هر روز خبری از پیوستن افراد مختلف با گرایشهای ایدئولوژیک نه چندان همگون به گوش می رسد و البته ظاهرا این قصه سر دراز دارد. ولی با نگاهی گذرا به راحتی می توان اتحاد شوم تمام هواداران این موج برانداز را در نقطه اشتراک آنها یعنی ضدیت و کینه با نظام مردم سالاردینی و انقلاب اسلامی مردم ایران مشاهده کرد.»
در اقدامی دیگر خبرگزاری فارس به نقل از مشرق تیتر می زند :« نقش سازمان سیا در ورای قبای مقدس دالایی لاما» و می گوید « از میان دروغهای زیادی که در مورد دالایی لاما گفته میشود، مهمترین آنها ادعای صلحطلب بودن وی است. واقعیت این است که از اواسط دهه 1950 تا اواسط دهه 1970 یک جنبش مسلحانه تبتی وجود داشت که توسط سازمان سیا مورد حمایت قرار میگرفت. » مأمورین سیا را فراری دهندگان دالایی لاما به هند معرفی کرده و مدعی می شود سازمان سیا علاوه بر کمکهای آموزشی و نقدی به شبهنظامیان طرفدار دالایی لاما در برنامه فرار وی از تبت از نیز نقش داشت.! این ادعاها در حالی مطرح می شود که مقابله دالایی لاما با خشونتهای چین همواره از روشهای غیرخشونت طلب پیروی نموده و به همین دلیل برخی او را گاندی تبت می دانند. در بیوگرافی دالایی لاما در ویکی پدیای انگلیسی به استناد یک مطلب منتشره در نیویورک تایمز آمده است که «در اکتبر سال 1998، دولت دالایی لاما اذعان کرد که او  1.7 میلیون دلاردر سال در 1960 از دولت ایالات متحده از طریق سیا دریافت کرد  و همچنین یک جنبش مقاومت در کلرادو را آموزش داده است. وقتی که افسر سازمان  سیا، جان  کنت کناس  در سال 1995 از او پرسید که  آیا این سازمان در حمایت کردن از آنها کار خوبی انجام داد یا نه ، دالایی لاما پاسخ داد که اگر چه این اقدام به روحیه مقاومت  افراد در برابر چینی ها کمک کرد ولی هزاران نفر در مقاومت جان خود را از دست دادند.  علاوه بر این، که "دولت ایالات متحده خود را درگیر مسائل کرده بود نه برای  کمک به تبت، بلکه به عنوان یک تاکتیک جنگ سرد برای  مبارزه  با چینی ها ". »
استراتژی اتحاد با دشمنِ دشمن یک شیوه کهن مبارزه است که حتی در توصیه های بزرگان دینی نیز آمده است و در طول تقابلات میان دولتها و گروههای مختلف جدا از عقاید آنها مورد استفاده قرار گرفته است. مثلا اسناد متعددی منتشر شده است که ایران در زمان جنگ با عراق به طرق مختلف معاملات سلاح با کشورهای غربی و حتی امریکا داشته است و حتی امروز روسیه و چین که دو قدرت کمونیستی هستند از متحدان جمهوری اسلامی ایران محسوب می شوند. چنین روابطی مسلما با جاسوسی و مهره بودن متفاوت است. این دیدگاه به روشنی در صحبت صریح خود دالایی لاما نیز به چشم می خورد.  مطلب بعدی این است که قبول کمک از سازمان سیا چه ضدیتی با صلح طلب بودن لاما دارد و چه ارتباطی با عقاید و اصول معنوی این رهبر بودایی پیدا می کند؟
اظهارت ضد و نقیض بعدی این رسانه خود بی پایه بودن این ادعاها را روشن تر می کند. در ادامه این مطلب آمده :« باید به این واقعیت اشاره نمود که حمایت سازمان سیا و به طور کلی صاحبان جهانی زر و زور از دالایی لاما هم به منظور مواجه ساختن چین با چالشی درونی و هم ترویج نوعی از عرفان انسانمدارانه است که در آن نیل به نوعی سرخوشی مادی در رأس اعتقادات فرد قرار میگیرد. اگرچه که دولتها و نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غربی به طور مداوم بر جدایی دین از سیاست تأکید کردهاند اما هماکنون خود به حمایت از استقرار نظامی به رهبری یک راهب در کشوری که قرار است از چین جدا شود میپردازند. امروزه جهان سرمایهداری به حمایت از مارکسیستی (دالایی لاما خود را یک مارکسیست میخواند.) میپردازد که در حال مبارزه با حاکمیت یک کشور کمونیست است. دالایی لاما درست به مانند یکی از ستارگان هالیوود در رسانههای غربی مورد تمجید و ستایش قرار میگیرد. هماکنون دنیای غرب پس از سالها مبارزه با حاکمیت دینی، در عصر برگشت بسوی ایمان، پرچم ترویج معنویت مورد نظر خود را برافراشته ودست به تولید، صدور و تشویق گرایش جوانان به عرفانهای کاذب و وارداتی میپردازد که عرفان و آئین دالایی لاما یکی از آنها است، عرفانی که در آن متعلقات فرهنگی نظام چند صد ساله سرمایهداری یعنی سعی در کسب لذت و خوشی بیشتر در جامهای جدید به مصرفکنندگان القاء میگردد.»
در این اظهارات تناقض و تضاد بنیادی وجود دارد. اصولا سالهاست که غرب (به عنوان محوریت نظام سرمایه داری) با نظامهای مارکسیستی در تقابل است و از آن طرف مارکسیسم و کمونیسم هم از یک ابشخورند پس با هم جنگی ندارند. بنابراین این ترکیب به نوعی تحریف و سپس ارائه شده است. دالایی لاما  خود را مارکسیست می نامد و اغلب به انتقاد از سرمایه داری می پردازد. زمانی که به  پکن سفر کرده  نظریه ی مارکسیستی را مورد مطالعه قرار داد و بعد اعلام می کند که با توجه به مفاهیم مورد علاقه  وی  در خصوص  خود کفایی و توزیع مساوی ثروت، دالایی لاما می گوید: "من جذب مارکسیسم شدم ،و تمایل زیادی برای عضویت در حزب کمونیست  پیدا کردم.". او بر این باور است که چین سیاست حقیقی مارکسیستی را پیاده نکرده است، دالایی لاما گفته است : «از میان همه نظریه های اقتصادی مدرن، سیستم های اقتصادی مارکسیسم براساس اصول اخلاقی تاسیس شد، در حالی که سرمایه داری تنها به سود و سودآوری توجه دارد.  مارکسیسم به  توزیع ثروت به صورت مساوی  و استفاده عادلانه از ابزار تولید توجه دارد. همچنین مارکسیسم به  سرنوشت طبقه کارگر  که اکثریت  مردم را تشکیل می دهند  و نیز به  سرنوشت کسانی که محروم و نیازمند هستند و  به کسانی که قربانی شرایط اقلیتی خود هستند و مورد استثمار قرار می گیرند توجه می کند. به همین دلیل این سیستم برای من جذاب است و عادلانه به نظر می رسد.»
اظهارات دالایی لاما روشن کننده حقیقتِ عقیده او در مورد مارکسیسم است. او به زاویه های اقتصادی و اجتماعیِ توجه به کارگران و توزیع عادلانه ثروت توجه دارد نه جهان بینی و ایدولوژی مارکسیسم. زمانی که دیدگاههای چپ گرایانه در ایران نیز رواج داشت می گفتند برخی کمونیستها حضرت علی را الگوی کمونیسم می دانند چرا که به قشر کارگر توجه داشته و عدالت اجتماعی را سرلوحه حکومت خود قرار داده است. مسلما این به معنای کمونیست بودن حضرت علی نیست.
این نوع اظهارات و دیدگاهها از دالایی لاما در حوزه های دیگر هم وجود دارد. مثلا او اعلام می کند که من خود را فمنیست می دانم. و سپس می گوید آیا این مفهومی نیست که شما برای دفاع از حقوق زنان به کار می برید؟ این نشان می دهد که او صرفا مدافع حقوق زنان است و نه یک معتقد به کل اصول فمنیسم.
یکی دیگر از اتهاماتی که  به وی وارد می شود این است که او با اعدام جنايتكار پليدي همانند صدام مخالفت ميكند. [6]  علاوه بر اینکه این ادعا با اتهام همراهی او با برنامه های امریکا در تناقض است مراجعه به اصل مصاحبه نشان می دهد دالایی لاما صدام را دیکتاتور می داند و می گوید  : « اگر ما در هر موقعیتی به صورت بی طرفانه و صادقانه آن را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم در می یابیم که تا حد زیادی خودمان مسئول پیچیده شدن رویدادها هستیم مثلا بسیاری جنگ خلیج فارس را تقصیر صدام حسین می دانند پس از این جنگ در موقعیت های بسیاری من بیان کردم که این کار خوبی نیست تحت چنین شرایطی من شخصا برای صدام حسین احساس تاسف می کنم البته او یک دیکتاتور است در این تردیدی نیست و البته خصوصیات بد بسیاری نیز دارد. اگر شما با خشونت به این موقعیت بنگرید خیلی راحت است که تمام تقصیرها را گردن او بیندازید. او دیکتاتور و مستبد است و حتی چشمان ترسناکی دارد اما بدون ارتش قابلیت او برای صدمه به دیگران محدود است و بدون تجهیزات نظامی آن ارتش قدرتمند قادر به عمل نیستند تمام تجهیزات نظامی او خود به خود از هوا ساخته نشده اند. بنابراین وقتی اینطور به مسائل نگاه کنیم و آنها را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم کشورهای زیادی در این جنگ دخیل بوده اند  اغلب تمایل معمولی ما این است که سعی کنیم مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازیم و عوامل خارجی را مقصر بدانیم بنابراین اغلب تمایل معمولی ما این است که سعی کنیم مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازیم و عوامل خارجی را مقصر بدانیم. علاوه بر آن همیشه در جستجوی یک علت واحد هستیم و سپس می کوشیم خود را از مسئولیت جدا کنیم به نظر می رسد هر گاه احساسات شدیدی درکار باشد یک تفاوت کلی میان ظاهر چیزها و آنچه واقعا هستند وجود دارد در ایم مورد اگر جلوتر برویم و موقعیت را با دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم خواهیم دید که صدام حسین بخشی از مشکل بوده است یکی از عوامل آن ولی شرایط دیگری نیز در ایجاد این مشکل دخالت داشته وقتی شما این مطلب را تشخیص دادید دیدگاه اولیه شما در مورد این که فقط او مسئول این وضعیت بوده تعدیل شده و واقعیت برایتان روشن می شود[7]
اما در مصاحبه ای که در سال 2006 در ژاپن داشته و در یک  مصاحبه دیگر با سرویس خبری هندی-آسیایی در ژانویه 2007، دالایی لاما صراحتا می گوید که با اعدام صدام مخالف بوده و جزء امضا کنندگان کمپینی بوده که از عفو بین الملل خواسته اند مجازات اعدام را برای صدام متوقف نماید.  این به معنای حمایت از شخص صدام یا موافقت با اقدامات و روشهای او نبوده است بلکه خود اصل مجازات اعدام مورد مخالفت او بوده است که البته این مجازات سالهاست که موضوع بحث و چالش بین المللی است و مختص دالایی لاما هم نبوده.

****
بخش دوم : تهاجم شدید و وسیع روحانیت تندروی ایران به دالایی لاما
دالایی لاما در کنار پالجی (بنیانگذار جنبش بین المللی اکنکار) ایلیا «میم»  رام الله، هارولد کلمپ، لی هنگ جی ، سایی بابا، اشو راجنیش، پائولو کوئیلو، ماهاریشی از جمله معلمین بزرگ معنوی است که طی چند سال اخیر و به ویژه پس از روی کار امد دولت جدید و تشدید فشارها و کاهش آزادی بیان و اندیشه در ایران به شدت سوژه و هدف حملات روحانیت تندروی ایران قرار گرفته اند. دانشگاه باقرالعلوم، حوزه علمیه قم، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها و سازمان تبلیغات اسلامی به موازات برخوردهای امنیتی – قضایی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات با جریان های معنویت گرا، اقدام به تهاجمات شدید فرهنگی نموده اند. طی این برنامه ها محصولاتی همانند کتاب و نرم افزار تهیه شده اند که به شکل رایگان در اختیار دانشجویان و سایر اقشار فرهنگی قرار گرفته و مطالب آن طی هزاران جلسه سخنرانی و همایشی که طی چند سال اخیر در سراسر ایران و حتی شهرستانهای بسیار کوچک برگزار شده مطرح شده است.
حجه الاسلام حمزه شریفی دوست در کتاب نقد معنویت دالایی لاما که یکی از دهها مطلب تخریبی علیه اوست می نویسد معنویت دالایی لاما معنویت شادی بی هدف است.[8] همزمان حجه الاسلام محمد تقی فعالی در کتاب آفتاب و سایه ها (که یکی از مجموعه های مفصل در نقد تحریفی و ترور شخصیت اساتید و شخصیتهای معنوی جهان است) دالایی لاما را به دلیل آنکه در زمینه ی معنویت و دینداری قائل به تنوع و تکثر و به اصطلاح پلورالیسم  است متهم و مجرم می داند. و از آنجا که رهبر معنوی تبتیان معتقد است نهاد ادیان  یکی بیش نیست او را به داشتن انحراف در عقاید متهم می کند.
و نظر احمد حسین شریفی در کتاب عرفان حقیقی و عرفان کاذب نیز این است که  چون دالایی لاما شادمانگی را به عنوان هدف غایی، معرفی کرده و مدعی است دستیابی به چنین هدفی تنها در سایه آزادی به دست می آید و ربطی به باورهای دینی افراد ندارد تعالیمش نوعی عرفان کاذب بوده و در تضاد با عرفان حقیقی است.
روحانی دیگری به نام حمید رضا مظاهری سیف  که از وابستگان به بیت رهبری محسوب می شود در کتاب جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور مدعی می شود :« شادی که دالایی لاما مطرح می کند بسیار حقیر است .» و محمد تقی فعالی نیز می گوید :« راز شادی را در ثروت و ثروت اندوزی به حساب می آورد این هم تناقضی دیگری از مصلح بزرگ تبتی »! [9] این ادعا را کمیل حفیظی نیز در کتاب دیدگاهها و آسیب ها تکرار می کند.
اکاذیب مطرح شده در این کتب تخریبی نیز کم نیست. به عنوان نمونه محمد تقی فعالی عنوان می کند که گفته شده  دالایی لاما برای زندگی دنیایی ارزشی بسیار قائل است در حالی که دلایی لاما با یک تکه پارچه ساده تنها مردم را از ریاضت کشی افراطی منع می کند و چشم پوشی از دنیا را گرفتار نشدن در ورطه هوا و هوس معنا می کند.
روحانی دیگری در حالی در کتاب نقد معنویت دالایی لاما مدعی می شود در مکتب دالایی لاما خبری از اعمال ادیان الهی نیست، که زندگی نامه او می گوید او از چهارسالگی در روز حداقل 4 ساعت به نیایش می پردازد!
و حجه الاسلام مظاهری سیف در حالی ادعا می کند که بزرگ ترین آرزوی دالایی لاما خوراکی خوب و خوابی خوش است که او سال هاست زندگی خود را وقف صلح جهانی نموده است.
البته این جمع از منتقدان تعالیم و اندیشه های معنوی دیگر را نیز با همین چوب تحریف و دروغ پردازی می رانند و می گویند :«در معنویات صحبت از شادی، معنا، زندگی، عشق، خدا، آرامش، روح و... است اما هیچ کدام به معنای حقیقی و عظیمی که دارند نمی رسند. این معانی سطحی و حد اقلی که معنویت های نوظهور ارائه می دهند، به راستی اسراف در میراث معنوی بشر است. عشقی که پائولو کوئیلیو معرفی می کنند و در توضیح آن به شرح فرازهایی از رسالة پولس قدیس می پردازد  عشق مقدسی که در مسحیت مطرح بوده نیست. عشقی پاک مسیحی که حتی در روابط مقدس زناشویی نیز به افراط رفته و آن را ممنوع می داند کجا و عشق روسپی گرایانة کوئیلیو در رمان های ورونیکا و زهیر کجا؟ سرور عرفان کجا و سرخوشی دالایی لاما کجا؟ نفس مطمئنة قرآن کجا و ریلکسیشن ماهاریشی کجا؟ عشق مقدس الذین آمنوا اشد حبا لله کجا و عشق مبتذل اشو کجا؟»
از نگاه پژوهشکده تحقیقات اسلامی دالایی لاما متهم است به اعتقاد به تنوع و تکثر ادیان و دین خاصی را شرط وصول به اهداف مورد نظر خویش نمی داند و می گوید حقیقت تمام ادیان (با وجود تفاوت نام و عناوین آنها ) یکسان است زیرا دین چیزی خارج از وجودمان نیست. نویسنده کتاب آسیب شناسی عرفانهای نوظهور در ایران نیز اعلام می کند ترویج افکار و تعالیم دالایی لاما می تواند فقه اسلامی را تحت شعاع قرار دهد چرا که در زمینه دین داری قائل به تنوع و تکثر و به اصطلاح پلورالیسم است .
دالایی لاما از طرف روحانیت بنیادگرای حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی متهم شده است که بیشتر یک شخصیت سیاسی است تا اخلاقی و معنوی، که اخلاق و معنویت را در راستای اهداف سیاسی قرار داده است. آنها معتقدند هدف سخنان تعالیم و ترویج افکار دالایی لاما که با محوریت محبت ،صمیمت ،و شادمانه زیستن تبلیغ می شود چیزی جز دست یابی به اهداف سیاسی نیست و در این مکتب اصالت با سیاست است و اخلاق و معنویت ابزاری بیش نیست.[10]
و تنها به این دلیل که در مرگ برادرش اظهار ناراحتی کرده و تحمل رنج فقدان برادر را به گذشت زمان نسبت داده او را دارای تضاد در گفتار و عمل و ناکاراآمد بودن فرمولش برای درمان رنج دانسته اند!
در دیدگاهی ریشه گرفته از توهم توطئه این شبهه را مطرح می کنند که آیا واقعا بردباری خود دالایی لاما در مقابل چینی ها بردباری واقعی است و یا از نبود امکانات و نداشتن قدرت مقابله رخ داده است ؟ [ در حالی که در اخبار و نقدهای متعدد او را متهم به رابطه سیاسی – نظامی با امریکا و سازمان جاسوسی کرده بودند.!][11]

این تهاجمات در حالی از طرف ماشین ترور فرهنگی ایران و مراکز روحانیت بنیادگرای وابسته به حکومت به  دالایی لاما وارد می شود که او با آنکه رهبر بودایی های تبت است به دفاع از اسلام برخواسته و در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد ضمن تاكید بر توجه به معنای درست و واقعی كلمه "جهاد" در اسلام، اظهار داشت: اسلام به پیروان خود می آموزد به همه انسان ها چه مسلمان و چه غیر مسلمان عشق بورزند. اسلام دین مهربانی و شفقت است و به جرات می توان گفت كه جهاد یكی از وجوه اسلام است كه مورد سوء استفاده قرار گرفته و تعابیر نادرستی از آن شده است.






[1] هفتهنامه تایم در شماره ۲ مه ۲۰۰۸، پنجمين فهرست سالانه «بانفوذترين زنان و مردان جهان» را منتشر کرد. در این ردهبندی، دالایی لاما در مقام اول در رده  «بانفوذ ترين رهبران کشورها و انقلابيون» جای داشت.
[2] منبع : مقاله اینترنت ماسونی  و  شیطانی
[3]  خبرگزاري دانشجويان ايران - زنجان / سرويس: دين و معارف اسلامي
[4] (کتاب «نقد معنویت دالایی لاما» - حمزه شریفی دوست )
[5]  روزنامه کیهان روز شنبه، 18 مهر 1388 در صفحه سوم به بهانه  آنکه دالایی لاما در حاشيه «كنفرانس صلح كانادا» به درخواست يك فعال حقوق بشر به نام «نازنين افشين جم» يك «تراكت سبز» در دست گرفت كه روي آن نوشته شده بود: «آزادي براي ايران»، اقدام به انتشار این مطلب نمود.
[6] منبع : (نگرشی بر آراء و اندیشه های دالایی لاما ،)
[7] هنر شاد زیستن ص 171و172 این متن مربوط است به مصاحبه ای که در گفتگو با نیویورک تایمز در سال 1993 انجام شده است و درباره جنگ خلیج فارس بوده.
[8] همچنین در « فطرت محجوب، معنويت ممسوخ». حميد رضا مظاهري سيف
[9] : منبع :نگرشی بر آراء و اندیشه های دالایی لاما
[10] منبع : همان
[11]  همان